دکتر شریعتی

متن مرتبط با «استاد» در سایت دکتر شریعتی نوشته شده است

انسان و اسلام

  •  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • نصیحت دکتر

  •  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • یک خاطره

  •     «دکتر شریعتی» چگونه نامِ خیابان شد؟       خاطره‌ای از مهندس محمد توسلی، اولین شهردار پس از انقلاب. چاپ شده در ماهنامه‌ی آدینه، شماره‌ی ۹۷، دی‌ماه ۱۳۷۳، صفحه‌ی ۶۵.   «خیابان قدیم شمیران را مردم در جریان راهپیمائی‌های تاسوعا و عاشورا به نام مرحوم طالقانی نامگذاری کرده بودند. از آنجا که حفظ این نام مغایر با ضوابط تعیین‌شده‌ی شورای نامگذاری بود این موضوع حضوری با ایشان مطرح شد. ایشان ضمن تأئید این ضوابط از پیشنهاد نام دکتر شریعتی به مناسبت موقعیت «حسینیه ارشاد» در این خیابان به گرمی استقبال کردند. بعد از درگذشت مرحوم طالقانی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ خیابان تخت‌جمشید سابق به نام ایشان نامگذاری شد.»,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • سخنی از دکتر

  •  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • پیام دکتر

  •     پیام اولین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی  (سومین کنگره ی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا ) به جناب آقای دکتر محمد مصدق رهبر ارجمند جبهه ملی ایران   ای سردار پیر سر از زانوی اندیشه ات بردار و خروش فرزندانت را بشنو که با سینه های مالامال از امید به فردای پیروزی نام تو را می برند .   ای دهقان سالخورده تاریخ ما … کاش می توانستی دیوارهای قلعه ای را که در آن زنجیرت کشیده اند ، بشکافی و بیرون آیی تا به چشم خویش ببینی از بذری که در مزرعه اندیشه ها افشانده ای ، نسلی روئیده است که جز به جهاد نمی اندیشد و جز به راه تو گام نمی گذارد و تو آنگاه می دیدی نهضتی را که تو رهبری کردی و او تو را پرورش داد ، امروز دارای فرهنگی غنی است . فرهنگی که صفحاتش با خون نگاشته شده است و داستانش داستان شکنجه ها ، زندان ها ، اسارت ها و محرومیت هاست و امروز نسلی که پس از هشت سال پیکارش ولوله در جهان انداخته است از این فرهنگ الهام می گیرد .   ما نیز هزاران فرسنگ دور از دیار عزیز و یاران دلیر خویش راه مقدس همین نسل را دنبال می کنیم و بی آنکه لحظه ای به منافع خویش و حتی به حیات خود بیندیشیم ، دست اندر کار نبرد با پلیدی و تاریکی هستیم و امروز که در برابر همان دشمنانی که از چپ و راست بر تو می تاختند ، ایستاده ایم ، می خواهیم در کوشش ملت خود به سوی روشنایی سهم شایسته خویش را داشته باشیم .   نام تو امروز نه تنها فضای ما را گرم می دارد ، بلکه آسمان های بیگانه ای را که امروز ما در زیر آن بسر می بریم ، با روح و دل ما آشنا ساخته است ، زیرا هر کجا که می گذریم ، سخن از تو است و پیکار مقدس تو.   ما به تو اعلام می کنیم که به راهی که رفته ای وفاداریم . نام تو محک آزادی و شرف ماست و شیرازه اتحاد و پیوند ما .   ما به تو اعلام می کنیم که دوش به دوش یاران تو می جنگیم و از شکنجه و کشتار خصم نمی هراسیم .   ما به تو اعلام می کنیم بنائی را که پی ریختی می سازیم ، جهادی را که آغاز کردی به پایان می بریم و دیواره های استبدادی را که شکافتی فرو می ریزیم .   ما به تو اعلام می کنیم که همگام با ملت خویش به پا خاسته ایم تا شب سیاه ملک خویش را به صبح کشانیم و استعماری را که تو مجروح کردی ، بمیرانیم و در راه تو و در پی تو ،,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • دکتر مصدق

  •       هنگامی که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگی به دعاوی انگليس در ماجراي ملی شدن صنعت نفت تشکيل شود، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موعد مقرر به محل دادگاه رفت. در حالی که پيشاپيش جای نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمايندگی هيات ايران روي صندلی نماينده انگلستان نشست.   قبل از شروع جلسه، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا برای نماينده هيات انگليسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست، اما پيرمرد توجهی نكرد و روی همان صندلی نشست. جلسه در جال آغاز بود و نماينده هيات انگليس روبروی دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلی خويش بنشيند، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد.   جلسه شروع شد و قاضی رسيدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماينده انگلستان نشسته ايد، جای شما آن جاست. کم کم ماجرا داشت پيچيده می شد و که دکتر مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت: شما فكر می کنيد نمي دانيم صندلی ما کجاست و صندلی نماينده هيات انگليس کدام است ؟ نه جناب رئيس، خوب مي دانيم جايمان کدام است. اما علت اينكه چند دقيقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر اين بود که دوستان بدانند بر جای ديگران نشستن يعنی چه ؟ سال های سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادی ماست نه سرزمين آنان ...   سكوتی عميق فضای دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمی سكوت كرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خويش قرار گرفت. با همين ابتکار و حرکت عجيب بود که تا انتهای نشست، فضای جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • عشق

  •     عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست ؟! یک "خود جوشی ذاتی ست " و از این رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب به سختی می‌لغزد و یا همواره یک جانبه می‌ماند و گاه میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی ست و یکدیگر را نمی‌بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می‌توانند دید و در اینجاست که گاه پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می کنند که همدیگر را نمی‌شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق- که درد کوچکی نیست - فراوان است.    ( کتاب کویر صفحه 62 و 63 ),جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • انسان

  •     انسان ، این عاصی بر خداوند،که با دستی در دست شیطان عقل ،و دست دیگر در دست حوای عشق ،و کوله بار سنگین امانت بر دوش ، از بهشت بیدردی و بر خورداری هبوط کرد . تنها ، و در این جهان ،غریب ! عاصی , اما همواره در دغدغه ی بازگشت , اکنون آموخته است که چگونه از " عبادت " به " نجات " راه یابد و با تسلیم در جبر دلخواه پس از انکه با عصیان، از جبر کور رها شد از " رنج های بی امیدش " رها شود . او که از خدا گریخت پس از انکه در کوره رنج های زمین آگاهی ، تنهایی و انتخاب , امتحان دید و ناب شد ،اکنون راه بازگشت را به سوی خدا ، دوست بزرگش که در انتظار اوست , می داند راهی که ازبه سوی او شدن وی می گذرد !   دکتر علی شریعتی / اسلام شناسی / ص 77,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • جمله ای ماندگار

  •  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • در حیرتم

  •     در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر  با دست روبهان دغل شد چرا اسیر  آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر  با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر    این آتشی که در دل این مُلک شعله زد  با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر  با عزم همچو آهن آن مرد سال بود  با جوی های خون شهیدان سی تیر    با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر  با ناله های مردم زحمتکش و فقیر  با خشم ملتی که به چنگال دشمنان  بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر    با آن که خفته است به یک خانه از حلب  با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر  با مردمی که آمده از زندگی به تنگ  با ملتی که گشته است از روزگار سیر    افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد  چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر ...       شعری از دکتر علی شریعتی / کتاب هنر صفحه 281  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • بله دیگه

  •  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • متن طولانی اما جالب

  •     یک بار دیگر ابوذر    شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا  بر منتهای طلب خود کـــامران شدم  امشب برای ملت ما، که در طول ۱۳۰۰ سال تاریخ اسلام، عشق علی و خاندان علی و راه علی را برگزیده است، و نیز امشب برای روشنفکران مذهبی، که می‌کوشند تا در این قرن و در این عصر علی رغم همه عوامل و شرایط نامساعد، مذهب را و ایمان خویش را و این اندوخته سرشار انسانی و الهی را و این جهت و انتخابی را که در طول تاریخ، به قیمت شهادت‌ها و شکنجه‌ها برگزیده‌اند، نگاه دارند، و نیز برای این مؤسسه، که از آغاز , بر اساس این راه و این روش و این هدف , آرزو داشته است تا مسئولیت خویش را برای این عصر و برای این نسل انجام دهد، و برای شما، که در طول این چند ماه یا این چند سال، به عنوان افرادی متعهد، کوشیده‌اید تا در مسیر زندگی خویش رسالت نگاهبانی این شراره الهی را داشته باشید و این پرچم آزادی و حریت انسانی را نگاه دارید، و نیز برای من، به عنوان یک معلم و به عنوان یک فرد ـ که هم، پیمان و پیوندی با این ایمان داشته‌ام و دارم، و هم، پیمان و پیوندی با این زمان و با غرور خودم، حس خودم در این جامعه دارم ـ، شب بزرگی است.   آنچه بزرگتر از برنامه امشب است، که می‌بینید، ابوذر است. مردی که به عنوان بزرگترین چهره مشخص از راه علی و اسلام علی و همچنین به عنوان زنده‌ترین چهره مورد نیاز عصر , که عصر کوشش و تلاش وجدان آگاه بشریت برای تحقق عدالت و برابری اقتصادی در جهان است، و تلاش برای یافتن ایمانی که بتوان هم خدا را داشت، هم خرما را ـ ابوذر است. مردی که تنها زندگی کرد، تنها مرد و تنها برانگیخته خواهد شد. و امروز نیز و امشب نیز، یک بار دیگر، تنها در میان شما، مبعوث می‌شود.   مردی که سه سال پیش از ندای پیامبر اسلام بر توحید، به توحید رسید و در عمق صحرای خاموش "ربذه " که قبیله " غفار " در آنجا می‌زیست، در تنهایی سکوت و جاهلیت شرک، با فطرت خویش، به خدا رسید و سه سال پیش از اسلام، خدای واحد را نماز گزارد. و پس از اعلام نبوت پیامبر اسلام، او که در جستجوی پیام بود، و زندگیش را همه در انتظار وحی و رسالت گذراند، چهارمین کسی بود که به اسلام پیوست. و کسی که او را، در مکه، به خانه پیامبر اسلام راهنمون شد علی بود: ای,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • خداوند

  •     هر کسی دوتاست . و خدا یکی بود . و یکی چگونه می توانست باشد ؟ هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست . و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت . عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند . خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد . و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد . و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد . و غرور در جستجوی غروری است که آنرا بشکند . و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور . اما کسی نداشت ... و خدا آفریدگار بود . و چگونه می توانست نیافریند . زمین را گسترد و آسمانها را برکشید ... و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .   و با نبودن چگونه توانستن بود ؟ و خدا بود و با او عدم بود . و عدم گوش نداشت . حرف هایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم . و حرفهایی است برای نگفتن ... حرف های خوب و بزرگ و ماورائی همین هایند . و سرمایه ی هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد ... و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت . درونش از آنها سرشار بود . و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد ؟ و خدا بود و عدم . جز خدا هیچ نبود . در نبودن ، نتوانستن بود . با نبودن نتوان بودن . و خدا تنها بود . هر کسی گمشده ای دارد . و خدا گمشده ای داشت ...  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • بازگشت

  •   باز مي گردم . رجعت! بهشتي را كه ترك كردم باز مي جويم. دستهايم را از آن گناه نخستين، عصيان، ميشويم، همه ي غرفه هاي بهشت نخستينم را از خويشتن خويش فتح مي كنم! طبيعت را تاريخ را و خويشتن را. در انجا من و عشق و خدا دست در كار توطئه اي خواهيم شد تاجهان را از نو طرح كنيم. خلقت را بار ديگر آغاز كنيم. در اين ازل ديگر خدا تنها نخواهد بود. در اين جهان من ديگر غريب نخواهم ماند. اين فلك را از ميان بر ميداريم.پرده ي غيب را بر ميدريم. ملكوت را به زمين فرود مياوريم. بهشتي كه در ان درختان همه درخت ممنوع اند جهاني كه دستهاي هنرمند ما معمار ان است...,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • من

  •     من چیستم؟ افسانه ای خموش در آغوش صد فریب, گرد فریب خورده ای از عشوه ی نسیم, خشمی که خفته در پس هر زهر خنده ایی, رازی نهفته در دل شب های جنگلی. من چیستم؟ فریادهای خشم به زنجیر بسته ای, بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون, زهری چکیده از بن دندان صد امید, دشنام زشت بدکار روزگار. من چیستم؟ بر جا ز کاروان سبک بار آرزو, خاکستری به راه, گم کرده مرغ در به دری راه آشیان, اندر شب سیاه. من چیستم؟ تک لکه ایی ز ننگ به دامان زندگی, و ز ننگ زندگانی, آلوده دامنی, یک ضجه ی شکسته به حلقوم بی کسی, راز نگفته ای و سرود نخوانده ایی. من چیستم؟ لبخند پر ملامت پاییزی غروب, در جست و جوی شب, یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات, گمنام و بی نشان, در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ.  ,جملات,زیبا,ی,دکتر,علی,شریعتی,خداوند,اسلام,استاد,هبوط,کویر,کتاب,های,صوتی,ایبوک,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها